تک پارتے تهیونگـ[غمگینـ]
شبـہ تصادفـ
سوآ:من امادم تهیونگ...خب این لباسم خوبه؟
تهیونگ:......
سوآ:...آ...چیزی شده تهیونگ چرا ساکت شدی ؟
تهیونگ:...ها؟..هیچی فقط غرقه زیبایی یه فرشته بودم
سوآ:*سرخ میشه
تهیونگ:..اره این خوبه باز نیست زیاد...خب بریم بیب؟
سوآ:هوم بریم
_امشب قرار بود سوآ وتهیونگ به بار برن...ولی تهیونگ همش به سوآ گیر میداد ومیگفت لباس باز نپوشه بلاخره بعد ¹⁵مین سوآ با یه لباس بهتر اومد پیش تهیونگ...که ته دیگ بهش نگفت لباسش بازه وراه افتادن سمت بار....
تهیونگ:سوآ
سوآ:جونم ددی؟
تهیونگ:هوم ددی؟
سوآ:دوست نداری بگم؟
تهیونگ:چرا دوست دارم بگی...ولی قراره تا چندساعت دیگ هم بیشتر وهم بلندتر این کلمه رو بگی*پوزخند
سوآ:بنظرم همون ته بهتره............خب چی میخواستی بگی ته
تهیونگ؛توی بار نزدیک هیچ پسری نمیشی باشه
سوآ:باشه ته*خنده
_حرف سوآ تموم شد وهمون موقع بود که اون ماشین بهشون برخورد کرد...وباعث تصادفشون شد....تهیونگ زنده موند ولی ات بخاطر ضربه ای که به سرش خورده بود الان زیر خاکح.......
تهیونگ ویو
داشتم کابوس میدیدم که یهو از خواب پریدم ونفس نفس میزدم.....اَه دوباره اون کابوس لعنتی ودیدم....اون شب تصادف برام یه کابوس شده هرشب وقتی یهو بعد از دیدن این کابوس از خواب بیدار میشم میگم کح کاش هیچ وقت به اون بار لعنتی نرفته بودیم والان سوآ سالم پیش من بود........
ܢ݆ߺߊیߊܔ.....
____________________________
چطور بود؟!.....ولی نمیدونم چرا حس میکنم قبلا یکی شبیه همین ویجا خوندم
سوآ:من امادم تهیونگ...خب این لباسم خوبه؟
تهیونگ:......
سوآ:...آ...چیزی شده تهیونگ چرا ساکت شدی ؟
تهیونگ:...ها؟..هیچی فقط غرقه زیبایی یه فرشته بودم
سوآ:*سرخ میشه
تهیونگ:..اره این خوبه باز نیست زیاد...خب بریم بیب؟
سوآ:هوم بریم
_امشب قرار بود سوآ وتهیونگ به بار برن...ولی تهیونگ همش به سوآ گیر میداد ومیگفت لباس باز نپوشه بلاخره بعد ¹⁵مین سوآ با یه لباس بهتر اومد پیش تهیونگ...که ته دیگ بهش نگفت لباسش بازه وراه افتادن سمت بار....
تهیونگ:سوآ
سوآ:جونم ددی؟
تهیونگ:هوم ددی؟
سوآ:دوست نداری بگم؟
تهیونگ:چرا دوست دارم بگی...ولی قراره تا چندساعت دیگ هم بیشتر وهم بلندتر این کلمه رو بگی*پوزخند
سوآ:بنظرم همون ته بهتره............خب چی میخواستی بگی ته
تهیونگ؛توی بار نزدیک هیچ پسری نمیشی باشه
سوآ:باشه ته*خنده
_حرف سوآ تموم شد وهمون موقع بود که اون ماشین بهشون برخورد کرد...وباعث تصادفشون شد....تهیونگ زنده موند ولی ات بخاطر ضربه ای که به سرش خورده بود الان زیر خاکح.......
تهیونگ ویو
داشتم کابوس میدیدم که یهو از خواب پریدم ونفس نفس میزدم.....اَه دوباره اون کابوس لعنتی ودیدم....اون شب تصادف برام یه کابوس شده هرشب وقتی یهو بعد از دیدن این کابوس از خواب بیدار میشم میگم کح کاش هیچ وقت به اون بار لعنتی نرفته بودیم والان سوآ سالم پیش من بود........
ܢ݆ߺߊیߊܔ.....
____________________________
چطور بود؟!.....ولی نمیدونم چرا حس میکنم قبلا یکی شبیه همین ویجا خوندم
۸.۰k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.